• وبلاگ : بـــآشــگــاه پَــــرواز ..
  • يادداشت : يه تست خيييييييييييليييييييييي جالب!
  • نظرات : 13 خصوصي ، 103 عمومي
  • تسبیح دیجیتال

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
       1   2   3   4   5    >>    >
     
    + نازي 
    طنازجون بگو ببينم اينهمه پيام باحال از كجاپيداميكني شيطون؟؟؟؟خيييييييييييييييلي باحالي گلم كلي خنديدم واس پيامات دممممممممممت گرم .ياشاسين
    + نازي 

    ياشاسين تراختوررررررررررررررررررررررررررررررررررررررر
    + طناز 

    سلام عزيز دوست داشتم بيام پيشت

    اما ببخشيد نمي تونم. برنامتو بخاطر من تغيير نده

    قربانت

    امضا:(شانس) !

    + طناز 
    به خواهرم ميگم دعا کن برام ، دعاي بچه ها زود اجابت ميشه …

    ميگه :دِ نَه دِ اگه دعاي بچه ها اثر داشت

    وقتي که من شيش سالم بود

    و تو اون عروسکمو شيکوندي ، بايد ميمردي !

    + طناز 
    تا حالا دقت کردين تو کل کل هاي ايراني‌ ها ،هميشه همه براي خودشون متاسفند ؟
    پاسخ

    دقيقا!
    + طناز 

    ديشب به قلبم گفتم: شب‌ها خواب به چشمِ من نمي‌‌آيد قلبم گفت :

    از بس که بعد از ظهر‌ها مي‌خوابي، بيخودي اداي عاشقارو در نيار

    پاسخ

    ههههههه ههههه!
    + طناز 
    همتون تنهايين…همراه اول دروغ ميگه!! . . . . . ايرانسل
    + طناز 
    باتوجه به نزديک شدن قيمت نان به سکه

    بزودي ربع نان ، نيم نان ، تمام نان طرح قديم (برشته)

    تمام نان طرح جديد (دورخميري) عرضه ميگردد !

    پاسخ

    ههههههه واقعا اينطوريم شده!
    + نيكو 

    بچه هااين واقعا اتفاق افتاد:

    بابام مثل خودم طرفدارپرسپوليس بود.يه روز يه اس ام اس رواشتباهي فرستاد بعداز5دقيقه يه اس ام اس براش اومد،نگاش که کرد گفت پيامي که فرستادم واس تراکتورسازي رفته از اون موقع به بعد هروقت تيم تراکتور سازي بازي روميبرد بهش 30پيامک رايگان هديه ميدادن حالا چندروزپيش که باخت ناراحت بدناجور...به خداراست ميگم

    پاسخ

    ههههههه چه جلب!
    + طناز 

    دختر کوچکى با معلمش درباره نهنگ‌ها بحث مى‌کرد.

    معلم گفت: از نظر فيزيکى غيرممکن است که نهنگ بتواند يک آدم را ببلعد

    زيرا با وجود اينکه پستاندار عظيم‌الجثه‌اى است امّا حلق بسيار کوچکى دارد.

    دختر کوچک پرسيد: پس چطور حضرت يونس به وسيله يک نهنگ بلعيده شد؟

    معلم که عصبانى شده بود تکرار کرد که نهنگ نمى‌تواند آدم را ببلعد. اين از نظر فيزيکى غيرممکن است.

    دختر کوچک گفت: وقتى به بهشت رفتم از حضرت يونس مى‌پرسم.

    معلم گفت: اگر حضرت يونس به جهنم رفته بود چى؟

    دختر کوچک گفت: اونوقت شما ازش بپرسيد.

    پاسخ

    ههه هههههه هه
    + طناز 
    يک روز يک دختر کوچک در آشپزخانه نشسته بود

    و به مادرش که داشت آشپزى مى‌کرد نگاه مى‌کرد.

    ناگهان متوجه چند تار موى سفيد در بين موهاى مادرش شد.

    از مادرش پرسيد: مامان! چرا بعضى از موهاى شما سفيده؟

    مادرش گفت: هر وقت تو يک کار بد مى‌کنى و باعث ناراحتى من مى‌شوي، يکى از موهايم سفيد مى‌شود.

    دختر کوچولو کمى فکر کرد و گفت: حالا فهميدم چرا همه موهاى مامان بزرگ سفيد شده!

    + طناز 

    آزمايش محبت دامادان توسط مادر زن

    زن ثروتمندي سه دختر داشت که هر سه ازدواج کرده بودند

    يکروز تصميم گرفت ميزان علاقه‌اى

    که دامادهايش به او دارند را ارزيابى کند.

    يکى از دامادها را به خانه‌اش دعوت کرد

    و در حالى که در کنار استخر قدم مى‌زدند

    از قصد وانمود کرد که پايش ليز خورده و خود را درون استخر انداخت.

    دامادش فوراً شيرجه رفت توى آب و او را نجات داد.

    فردا صبح يک ماشين پژو 206 نو

    جلوى پارکينگ خانه داماد بودو روى شيشه‌اش نوشته بود:

    «متشکرم! از طرف مادر زنت»

    زن همين کار را با داماد دومش هم کرد

    و اين بار هم داماد فوراً شيرجه رفت توى آب وجان زن را نجات داد.

    داماد دوم هم فرداى آن روز يک ماشين پژو 206

    نو هديه گرفت که روى شيشه‌اش نوشته بود:

    «متشکرم! از طرف مادر زنت»

    نوبت به داماد آخرى رسيد

    زن باز هم همان صحنه را تکرار کرد

    و خود را به داخل استخر انداخت

    امّا داماد از جايش تکان نخورد

    او پيش خود فکر کرد وقتش رسيده که اين پيرزن از دنيا برود

    پس چرا من خودم را به خطر بياندازم.

    همين طور ايستاد تا مادر زنش درآب غرق شد و مرد

    فردا صبح يک ماشين بى‌ام‌ و ي

    کورسى آخرين مدل جلوى پارکينگ خانه دامادسوم بود که روى شيشه‌اش نوشته بود

    “متشکرم از طرف پدر زنت”

    پاسخ

    ههههههههههي هي ههههيه!
    + طناز 

    بعد از يک عمر، بالاخره نفهميدم که هنگام

    روبوسي بايد دو بار صورت طرف مقابل رو ببوسم

    يا سه بار، تا هر دو نفر ضايع نشيم

    .

    .

    .

    .

    پدر بزرگ رو به نوه:

    بدو برو قايم شوامروز مدرسه رو پيچوندي معلمت اومده دنبالت

    نوه: نـــــــه، شما بايد قايم شي، …

    من بش گفتم نميام چون شما فوت کردين!!!

    پاسخ

    اولي رو دقيـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــقا!
    + طناز 

    بعضي ها پشت فرمون چنان با دقت، ظرافت و پشتکار عجيبي

    با انگشت دماغشون رو حفاري مي کنن

    انگاري عسلويه ست الانه که نفت و گاز بزنه بيرون،!!!!

    پاسخ

    ههههههههه ههههههههه ههه ههههههه ههههي ههههي ههه هي!
    + طناز 

    داشتم تلويزيون ميديدم يهو داداشم داد زد کمک کمک پريدم تو آشپزخونه ديدم از ماکروويو آتيش ميزنه بيرون نگو اين شاهکاره خلقت داشته تو ماکروويو جورابشو خشک ميکرده؟آخه الان من چي بگم بهش؟فک و فاميله داريم؟

    * * * * * * * * * * * * * * *

    نشستيم داريم فيلم اکشن ميبينيم يه دفه بابام يه لگد محکم بهم زد . ميگم چرا ميزني ، ميگه خواستم حس ال اي دي سه بعدي بهت بدم که جلو دوستات احساس حقارت نکني
    باباي باحاله ما داريم ؟؟؟!!!!!

    پاسخ

    ههههههههههي!
       1   2   3   4   5    >>    >