• وبلاگ : بـــآشــگــاه پَــــرواز ..
  • يادداشت : شعبه2افتتاح شد!
  • نظرات : 20 خصوصي ، 264 عمومي
  • درب کنسرو بازکن برقی

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     <    <<    6   7   8   9   10    >>    >
     
    + A.M 
    سلام هاني جون من تازه باهاتون آشناشدم.واقعأ گل کاشتيد! راستي تايادم نرفته بگم من يه پرسپوليسي هستم.زنده بادپرسپوليس قهرمان...
    پاسخ

    مرسي!
    + نيكو 


    _به حيف نون ميگن باهندونه جمله بساز ميگه هند اونه که بغل پاکستانه

    _به حيف نون ميگن بن بستو تعريف کن ميگه ميري...ميري...ديگه نميري

    _به حيف نون ميگن باباشدي!ميگه پس به زنم نگين ميخوام سوپرايزش کنم

    _حيف نون خواب بوده بيدارش ميکنن ميبينن پين کد ميخواد

    _دانش آموز:آقا!من هرکاري کردم نتونستم مطلبي روکه زير ورقم نوشته بوديد بخونم.معلم :حواست کجاست؟نوشته بودم(خوش خط بنويس)

    پاسخ

    هههههههههههههههههخ!
    + نيكو 

    مثبت انديشي يعني اگه گنجشکي روي سرت خاب کاري کرده،بگي خداراشکر که گاو پرواز نميکنه
    پاسخ

    ههههههههههههههههه
    + نيكو 

    اگه مردي منو بنداز

    با حساب خودم 13- 14 ميشدم. اما اين نمره براي من که عنوان شاگرد سومي!!!

    کلاس را يدک ميکشيدم خيلي فجيع بود. استاد فوق العاده جدي و بداخلاق بود

    و چندان نميشد طرفش رفت. يک جمله پايان برگه نوشتم:

    «جناب استاد حضور در کلاس شما در اين ترم برايم بسيار مغتنم و مفيد بود.

    اگر ترم بعد با ما درس برميداريد که هيچ، اگرنه بدون تعارف دوست دارم اين

    درس را پاس نکنم تا ترم بعد هم استادم شما باشيد.»

    17! خدايا سه تا نقطه


    حال کرديد؟خوش گذشت؟
    پاسخ

    واقعا؟!!!!!!!!!؟!؟
    + نيكو 

    وساطت حافظ

    استاد فلاني دکتراي ادبيات بود و استاد درس شيوه ي نگارش (البته اسم کوچکش شهباز بود ولي چون ممکنه يه وقت بياد اينجا رو بخونه من نام مستعار نوشتم). عاشق حافظ بود و آخر هر جلسه چند بيت از حافظ ميخواند و چشمانش پر از اشک ميشد. سوالات چي.....؟ بگيد؟ نه که بلد نباشم اما در حد 15-16 بيشتر نميگرفتم. قبل از امتحان سري به اينجا زده بودم و واژه ي «شهباز» را در ديوان حافظ سرچ کردم و آن بيت را کف دستم ثبت کردم. زير برگه امتحان نوشتم :

    «جناب استاد من که «حافظ» را نميشناختم؛ اين شما بوديد که در اين ترم عشق حافظ را در وجود من انداختيد! و باعث شديد تا با اين شاعر آسماني آشنا شوم. امروز قبل از امتحان گفتم تفالي به حافظ بزنم و ببينم چه ميشود، اين بيت آمد»:

    خاکيان بي بهره اند از جرعه ي کاس الکرام

    اين تطاول بين که با عشاق مسکين کرده اند

    شهپر زاغ و زغن زيبا صيد و قيد نيست

    اين کرامت همره شهباز و شاهين کرده اند

    بيست گرفتم! تنها بيستي که استاد در چند سال اخير به يک دانشجو داده بود. خدايا مرا ببخش.

    + نيكو 

    تصوير من رو شطرنجي کنيد

    امتحان نظريه هاي جامعه شناسي و ... . تو رو خدا نام اين استاد را بيخيال

    شويد. استاد نسبتا معروفي است و البته در بسياري از دانشگاههاي يزد هم

    تدريس دارد و حسابي سرش شلوغ است. 10 نمره تحقيق و کنفرانس داشت و 10

    نمره هم امتحان پايان ترم. سرم بوي قرمه سبزي ميداد. با يکي از بچه ها

    شرط گذاشتم که تحقيق و کنفرانس ارائه نميدهم اما نمرهي بالاي 18 ميگيرم.

    براي امتحان تئوري هم حسابي خواندم و خودم را آماده کردم. انصافا هم

    سوالات را خوب جواب دادم. فقط در پايانِ برگه بدون اينکه تحقيق يا کنفرانسي ارائه کرده باشم، نوشتم:

    «موضوع تحقيق و کنفرانس: بررسي علل قبولي بالاي دانش آموزان يزدي دردانشگاهها در طي 16 سال اخير.»

    19 گرفتم! خدايا اين يکي رو ديگه مردونه ببخش.

    پاسخ

    هههه
    + نيكو 

    اگر دين نداريد لااقل دلم شاد کنيد

    محاسبات عددي. درس بسيار دشوار. حداقل براي من که علاقه ي چنداني به رياضيات و مباحث محاسبه اي کامپيوتر نداشتم. سوالات توزيع شد و مطابق معمول! خداوکيلي ديگر اين درس 3 واحدي را خوانده بودم ولي چه کنم که در مغزم جاي نگرفته بود. عادت دارم که قبل از اينکه برگه را تحويل دهم نمرهي خود را تخمين ميزنم. در بهترين حالت 7 ميشدم. امکان رسيدن امدادهاي غيبي هم تحت هيچ عنواني ميسر نبود. آخر برگه نوشتم:

    من نگويم که مرا از قفس آزاد کنيد

    قفسم برده به باغي و دلم شاد کنيد

    نمرهي 11 گرفتم و نفر سوم کلاس شدم! خدايا مرا ببخش.

    ====================

    پاسخ

    ههههههههههههه
    + نيكو 

    صم بکم عمى فهم لايعقلون

    درس معارف بود. ميدانستم موضوع درس چيست و مباحثش در چه زمينه اي است -با عرض خسته نباشيد به خودم- اما جزئيات مطالب و محتواي درس را نميدانستم. سوالات توزيع شد و باز هم ديدم سوالات کمي برايم ناآشناست. از مغرب و مشرق و زمين و زمان نوشتم. هر آنچه از کتاب ديني کلاس اول ابتدايي، آقاي واسعي گفته بود که مثلا چگونه مواد غذايي در بدن مادر تبديل به شير ميشود تا برهان نظم و عليت که در دبيرستان خوانده بودم. اما نقطه ي طلايي برگه اين جمله بود:

    «جناب استاد براي من کاري نداشت که عين محتواي کتاب را برايتان کپي کنم اما شما با روش زيباي تدريس خود به ما ياد داديد که چگونه تنها به منابع اکتفا نکنيم. گفتيد در دين عقل هم سهيم است و نبايد «صم بکم عمى فهم لايعقلون» بود. پس من ترجيح دادم مفهوم را بفهمم ولي کپي نکنم بلکه از دانسته هاي خود بنويسم.»

    بيست گرفتم! خدايا مرا ببخش.

    =======================

    پاسخ

    هههههههههه
    + نيكو 
    بخونيد کيفشوببريد

    متن طنز : آخرين متدهاي روز جهان در زمينه ي نحوه ي محبت و نفوذ دانشجو به دل استاد (برگه ي امتحان):

    اين جفنگيات مرسوم که در برگه ي امتحان مينويسند و از بيماري مادر تا اينکه اگر اين درس را نمره نياورم مشروطم ميشوم و ... هم، خيلي خز شده و هم، حتي يک بچه ي 5 ساله باور نميکند؛ چه برسد به يک دکتر!

    کمي نوآوري و خلاقيت داشته باشيد. جناب استاد به اندازه ي کافي خودش مشکلات و بدبختي دارد، ديگر نياز نيست شما با آن خط زيباي منحصر به فردتان يک صفحه ي آچار برايش از مشکلاتتان بگوييد. حالا باز اي کاش فقط يک نفر چنين خزعبلاتي مي نوشت. يکهو مي بيني از 30 نفر دانشجو، بيست و هشت نفر عينا نوشته اند که اگر اين درس را نمره نگيريم مشروطيم و مادرمان مريض است و پدرمان زندان است و فلان و بهمان. انگار اين مشکلات را هم از روي ديگر تقلب کرده اند.

    ===================

    روشي پليد

    يک درس ساده اي بود که من بنا به دلايلي نتوانسته بودم اصلا اين درس را بخوانم و با ذهن کاملا خالي سر جلسه امتحان رفتم. نيم ساعتي نشستم و ديدم هيچکدام از اين سوالات حتي برايم آشنا هم نيست. يک جمله در پايان برگه نوشتم و برگه را تحويل دادم:

    «در اعتراض به تقلب گسترده اي که سر جلسه ي امتحان از سوي ديگر دانشجويان شاهد بودم از دادن اين امتحان خودداري کرده و نمره ي صفر را به بيستِ با تقلب ترجيح ميدهم.»

    نمرهي الف کلاس را گرفتم! خدايا مرا ببخش.

    پاسخ

    هههههههههه شاگرد اولي براي خودت ها!
    + نيكو 

    من يه سوال دارم:هرکي دزدي واختلاس ميکنه فرار ميکنه ميره اونور آب...اونوري ها که دزدي واختلاس ميکنن چرا نميان اينور آب اصلا من اعتراض دارم...
    پاسخ

    واقعا هم اينجوريه ا!
    + طناز 

    8 صبح: تو رخت خواب…..

    ? 9 صبح: يکم وول ميخوره يه لنگه از پاشو از زير پتو ميده بيرون کفش هاي مارک دارش هنوز پاشه از پارتي ديشب اومده زحمت در آوردنشم نکشيده….

    ?10 صبح: مامان در و باز ميکنه ميبينه پسرش خوابه(الهي مادر فدات شه بچه ام تا صبح خونه دوستش کاراي پايان نامه اش رو ميديده گناه داره صداش نکنم يکم ديگه بخوابه!)(اه اه حالم به هم خورد23)

    ?11 صبح: از جا ميپره سمت دستشويي………….(اگه نه که باز خوابه)

    ? 12 صبح يا ظهر: موبايلشو ميبينه 99 تا ميس کال 199 تا اس ام اس سرش گيج ميره سونيا - رزا- سارا-بهناز -نازي-ژيلا- الناز- بيتا و………اقدس و شوکت هم آخرياشن اوه باز زنگ ميخوره؟ سايلنت بهترين راه حله!
    ميشه يه ساعت ديگه هم خوابيد!

    ? 1 ظهر: مامان اومد دم در باز خوابه؟ پسر گلم بابک جان بيدار شو مادر لنگه ظهر پاشو ضعف مي کنيا! خوشگلم مامانت قوربونه ابروهاي شمشيريت بره ….بابک جاااااان عللللللللللللي (پتو رو ميکشه)….ا…مامان!! بزار بخوابم پاشو ديگه پرتش ميکنه

    ? 2 ظهر: ماماااااااااااااان …..ناهار(چه لوس...اييييييييييي23)

    ? 3 ظهر: مامااااان جورابام کو؟(پسرا هميشه شلختن051435)

    ? 4عصر: مامااااااااااان ….سوييچ؟؟

    ? 5 عصر: اولين اتو…(مسافرکشي صلواتي پسرا بيشتر برا ثوابش اين عمل انسان دوستانه رو انجام ميدن)

    ? 6 عصر: به دستور مامان ميره دنبال آبجي کوچيکه کلاس زبان البته اين کار هم فقط از روي علاقه به خواهر انجام ميده نه براي ديد زني چشم ها مثل چراغ پليس ميگرده که کسي از قلم نيوفته البته اين کار هم براي نظارت وحس انسان دوستي انجام ميده و فقط کافيه يک پسر 10 ساله بياد بيرون از کلاس خواهر پشت کنکوريشو خفه ميکنه که ..آره کلاس مختلطه تو هم اين همه کلاس حتما بايد بياي اينجا! حالا باشه خونه حسابتو ميرسم به ليدا بگو بياد برسونيمش دير وقته زشته..(داداش آخه اون که خونه اش 2ساعت با ما فاصله است….امان از اين خواهر ها که درد برادراشونو نمي فهمن نمي دونن برادر جون بيچاره کمک و امداد…)

    ? 7 عصر: ليدا خانم شما تشنه تون نيست آبجي؟ تو چي؟ با يه آب زرشک چطورين؟
    (زود خودش ميخوره دوتا هم مياره ميده به خواهرش و ليدا جون سريع راه ميوفته يه ترمز شديد که ليدا جان نيازمند به دستمال کاغذي بابک آقا هم که نقشه اش گرفت دستمال حاوي شماره موبايل رو تقديم ميکنه ….)با يه عالمه شرمندگي ليدا که خشکش زده ترجيح ميده با مانتوش پاک کنه …

    ? 8 غروب: دم خونه ليدا و لحظه فراق ….چه زود دير مي شود….!!!

    ?9 شب: آقا اين خانم برسونين به اين آدرس با آژانس خواهرو پيچوند…..

    ? 10شب: يه مهموني کوچيک طرفاي کامرانيه حيلي خلوت فقط از دور شبيه تظاهرات ميمونه…

    ?2شب:مادر کجا بودي؟ دلم هزار راه رفت …. چقدر براي پايان نامه ات زحمت ميکشي ديگه جون نمونده برات بيا يه لقمه غذا بخور جون بگيري؟ نه مامان خسته ام با لباس تو رختخواب ولو ميشه (مادر: الهي مادرت بميره باز بي غذا خوابيد خدا لعنت کنه هر چي دانشگاه بچه هاي مردم اسيرن برا يه درس هر شب تحقيق!!!)

    پاسخ

    هههههههههه
    + نازي 

    اسمش نه عشق است نه علاقه نه حتي عادت

    حماقت محض است دلتنگ كسي باشي كه دلش باتونيست اما

    امان ازاين دل.....

    من كه به هيچ دردي نمي خورم اين دردها هستند كه چپ وراست به من مي خورند

    متاسفانه توي قرن(21) اسكل به كسي ميگن كه قلبي پاك مهربون داره نارفيق نيست از پشت خنجرنميزنه

    بغض هايت رابراي خودت نگه دار گاهي سبك نشوي سنگين تري

    پاسخ

    بله...
    + طناز 
    طنز, مطالب خنده دار, طنز کفش دخترا و پسرا
    پاسخ

    هه
    + طناز 
    زاغکي قالب پنيري ديد


    از همان پاستوريزه هاي سفيد!


    پس به دندان گرفت و پر وا کرد


    روي شاخ چنار مأوا کرد.


    اتفاقا از آن محل روباه


    مي‌گذشت و شد از پنير آگاه.


    گفت: اينجا شده فشن تي وي!


    چه ويويي! چه پرسپکتيوي!


    محشري در تناسب اندام


    کشته ي تيپ توست، خاص و عوام!


    دارم ام پي تري آوازت


    شاهکار شبيه اعجازت


    ولي اينها کفاف ما ندهد


    لطف اجراي زنده را ندهد


    اي به آواز شهره در دنيا


    يک دهن ميهمان بکن ما را !


    زاغ، بي وقفه قورت داد پنير !


    آن همه حيله کرد بي تأثير


    گفت: کوتاه کن سخن لطفا !


    پاس کردم کلاس دوم من !

    پاسخ

    هههههههههههههههههههي
    + طناز 
    طنز, مطالب خنده دار, طنز کفش دخترا و پسرا
    پاسخ

    چه خوشمل!
     <    <<    6   7   8   9   10    >>    >