- اعتراف مي کنم که: موقع رانندگي تو ميدون داشتم مي پيچيدم که يکي خيلي بد پيچيد جلوم. منم عصباني شدم داد زدم: بيا، يهو بيا تو خيابون! هنوزم نمي دونم چي مي خواستم بارش کنم که اين رو گفتم: بنده خدا هنگ کرده بود.
- اعتراف مي کنم که: بچه که بودم وقتي فيلم مي ديدم، همش با خودم مي گفتم چرا هرکي از جلو تير مي خوره، از پشت مي افته؟ يعني روي سمتي که تير خورده نمي افته. با خودم مي گفتم لابد نمي