آله خفه عسيسم...ببخشيدا نميخواستم زحمتت بندازم
راستي چرا جنگ بشه؟
داستان عاشقانه به سبک هندي .... (طنز)
دوتا
پسر
يك
دختر
دارن دعوا ميكنند كه يك دختر پاك و نجيب داره گريه ميكنه و ميگه تورخدا بس كنين كه يكي از پسر متوجه خال توي دماغ اون يكي پسره ميشه و داد ميزنه "داداش"
….
اونم خال توي دماغ او يكي رو ميبينه و با چشمي گريان داداششو بقل ميكنه و ميگه "باورم نميشه بعد از اين همه سال پيدات كردم"…
.
در اين زمان يك پير زن كور وارد صحنه ميشه و ميفته زمين و سرش به سنگي ميخوره و بيناييشو بدست مياره و يهو داد ميزنه: "بچه هاي گلم،"
…
توي اين نقطه حساسه كه دو پسر و دختره همه ميگن "مامان!" و همگي ميفهمن كه خواهر برادرن....
اين فيلم اين پيام اخلاقي رو به ما ميده كه دعوا كردن سر دختر خوب نيست و از اين جور حرفا.
فکر ميکنيد دخترا وپسرا چه طوري نيمرو درست ميکنن
دخترها:1- توي ماهيتابه روغن ميريزن2- اجاق گاز زير ماهيتابه رو روشن ميكنن3- تخم مرغها رو ميشكنن و همراه نمك توي ماهيتابه ميريزن4- چند دقيقه بعد نيمروي آماده رو نوش جان ميكننپسرها:1- توي كابينتهاي بالايي آشپزخونه دنبال ماهيتابه ميگردن2- توي كابينتهاي پاييني دنبال ماهيتابه ميگردن و بلاخره پيداش ميكنن3- ماهيتابه رو روي اجاق گاز ميذارن4- توي ماهيتابه روغن ميريزن5- توي يخچال دنبال تخم مرغ ميگردن6- يه دونه تخم مرغ پيدا ميكنن7- چند تا فحش ميدن8- دنبال كبريت ميگردن9- با فندك اجاق گاز رو روشن ميكنن و بوي سركه همراه دود آشپزخونه رو بر ميداره10- ماهيتابه رو ميشورن (بگو چرا روغنش بوي ترشي ميداد!)11- ماهيتابه رو روي اجاق گاز ميذارن و توش روغن واقعي ميريزن12- تخم مرغي كه از روي كابينت سر خورده و كف آشپزخونه پهن شده رو با دستمال پاك ميكنن13- چند تا فحش ميدن و لباس ميپوشن14- ميرن سراغ بقالي سر كوچه و 20 تا تخم مرغ ميخرن و برميگردن15- تلويزيون رو روشن ميكنن و صداش رو بلند ميكنن16- روغن سوخته رو ميريزن توي سطل و دوباره روغن توي ماهيتابه ميريزن17- تخم مرغها رو ميشكنن و توي ماهيتابه ميريزن18- دنبال نمكدون ميگردن19- نمكدون خالي رو پيدا ميكنن و چند تا فحش ميدن20- دنبال كيسهء نمك ميگردن و بلاخره پيداش ميكنن21- نمكدون رو پر از نمك ميكنن22- صداي گزارشگر فوتبال رو ميشنون و ميدون جلوي تلويزيون23- نمكدون رو روي ميز ميذارن و محو تماشاي فوتبال ميشن24- بوي سوختگي رو استشمام ميكنن و ميدون توي آشپزخونه25- چند تا فحش ميدن و تخم مرغهاي سوخته رو توي سطل ميريزن26- توي ماهيتابه روغن و تخم مرغ ميريزن27- با چنگال فلزي تخم مرغها رو هم ميزنن28- صداي گــــــــــل رو از گزارشگر فوتبال ميشنون و ميدون جلوي تلويزيون29- سريع برميگردن توي آشپزخونه30- تخم مرغهايي كه با ذرات تفلون كنده شده توسط چنگال مخلوط شده رو توي سطل ميريزن31- ماهيتابه رو ميندازن توي سينك32- دنبال ظرفهاي مسي ميگردن33- قابلمهء مسي رو روي اجاق گاز ميذارن و توش روغن و تخم مرغ ميريزن34- چند دقيقه به تخم مرغها زل ميزنن35- ياد نمك ميفتن و ميرن نمكدون رو از كنار تلويزيون برميدارن36- چند ثانيه فوتبال تماشا ميكنن37- ياد غذا ميفتن و ميدون توي آشپزخونه38- روي باقيماندهء تخم مرغي كه كف آشپزخونه پهن شده بود ليز ميخورن39- چند تا فحش ميدن و بلند ميشن40- نمكدون شكسته رو توي سطل ميندازن41- قابلمه رو برميدارن و بلافاصله ولش ميكنن42- چند تا فحش ميدن و انگشتهاشون كه سوخته رو زير آب ميگيرن43- با يه پارچهء تنظيف قابلمه رو برميدارن44- پارچه رو كه توسط شعله آتيش گرفته زير پاشون خاموش ميكنن45- نيمروي آماده رو جلوي تلويزيون ميخورن و چند تا فحش هم ميدن...
هاني جون من رفتم به اون وبلاگت سر بزم ببينم اونجا چه خبره البته هر چند من استقلالي نيستم ولي خوب....
ميخواستم بگم منم همون مشکلي رو داشتم که طناز جون داشت.راستي ميگن تا سه نشه بازي نشه ، تو که دو تا وبلاگ داري يه دفعه سومين وبلاگتو هم رو افتتاح کن !!!!!!!!!!!
دعا ميکنم زير اين سقف بلند
روي دامان زمين
هرکجا خسته شدي
ياکه پر غصه شدي
دستي از غيب به دادت برسد
وچه زيباست که ان
دست خدا باشد و بس