• وبلاگ : بـــآشــگــاه پَــــرواز ..
  • يادداشت : بياين تو خودتون متوجه ميشين!
  • نظرات : 4 خصوصي ، 199 عمومي
  • ساعت دماسنج

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + نيكو 

    مسئولين يک مؤسسه خيريه متوجه شدند که وکيل پولداري در شهرشان زندگي مي‌کند و تا کنون حتي يک ريال هم به خيريه کمک نکرده است.

    پس يکي از افرادشان را نزد او فرستادند.

    مسئول خيريه: آقاي وکيل ما در مورد شما تحقيق کرديم و متوجه شديم که الحمدالله از درآمد بسيار خوبي برخورداريد ولي تا کنون هيچ کمکي به خيريه نکرده‌ايد. نمي‌خواهيد در اين امر خير شرکت کنيد؟

    وکيل: آيا شما در تحقيقاتي که در مورد من کرديد متوجه شديد که مادرم بعد از يک بيماري طولاني سه ساله، هفته پيش درگذشت و در طول آن سه سال، حقوق بازنشستگي‌اش کفاف مخارج سنگين درمانش را نمي‌کرد؟

    مسئول خيريه: (با کمي شرمندگي) نه، نمي‌دانستم. خيلي تسليت مي‌گويم.

    وکيل: آيا در تحقيقاتي که در مورد من کرديد فهميديد که برادرم در جنگ هر دو پايش را از دست داده و ديگر نمي‌تواند کار کند و زن و 5 بچه دارد و سالهاست که خانه نشين است و نمي‌تواند از پس مخارج زندگيش برآيد؟

    مسئول خيريه: (با شرمندگي بيشتر) نه . نمي‌دانستم. چه گرفتاري بزرگي ...

    وکيل: آيا در تحقيقاتتان متوجه شديد که خواهرم سالهاست که در يک بيمارستان رواني است و چون بيمه نيست در تنگناي شديدي براي تأمين هزينه‌هاي درمانش قرار دارد؟

    مسئول خيريه که کاملاً شرمنده شده بود گفت: ببخشيد. نمي‌دانستم اينهمه گرفتاري داريد ...

    وکيل: خوب. حالا وقتي من به اينها يک ريال کمک نکرده‌ام شما چطور انتظار داريد به خيريه شما کمک کنم؟
    پاسخ

    هههههي