يه مرغ پر سياه خوش پر و رو
که دس نبرده بود به زير ابرو
گف باخودش :" چش نخورم ايشالا
قربون اين هيکل و قدّ و بالا
پرام نگو مثل کمنده والّا
چين چين و ململ و بلنده والّا
قربون اين نوک، نوک بي کلاژن
اين شيکمو حتا نديده يک گن
قربون اين چشماي ناز و خوشگل
نه خطّ چش نياز دارن ، نه ريمل
جنس پرام نرم و لطيف و تازه
خاک تو سر مرغاي تو مغازه
به جاي تخته بزنم به شيشه
هيشکي که مرغ ايروني نميشه "
ادامش نظربعدي