جوجهه رف دنبال آبجي با غم
خروسه هم همون طرف ها داد لم
گف با خودش: "مي خوام که عمر باقي
تموم بشه خدمت شعر وساقي
بابا کرم دوست دارم هميشه
مي خوام برم به دشت و باغ و بيشه "
از الکي صبر دلش سر اومد
از اون بالا يه دونه کفتر اومد
قشنگ بود؟آيا؟