درب کنسرو بازکن برقی

نام:
ايميل:
سايت:
   
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
  
  
 
+ طناز 
ده سال در کما | داستان کوتاه و فان
چشم‌هايتان را باز مي‌کنيد. متوجه مي‌شويد در بيمارستان هستيد. پاها و دست‌هايتان را بررسي مي‌کنيد. خوشحال مي‌شويد که بدن‌تان را گچ نگرفته‌اند و سالم هستيد.. دکمه زنگ کنار تخت را فشار مي‌دهيد. چند ثانيه بعد پرستار وارد اتاق مي‌شود و سلام مي‌کند. به او مي‌گوييد، گوشي موبايل‌تان را مي‌خواهيد. از اين‌که به خاطر يک تصادف کوچک در بيمارستان بستري شده‌ايد و از کارهايتان عقب مانده‌ايد، عصباني هستيد. پرستار، موبايل را مي‌آورد. دکمه آن را مي‌زنيد، اما روشن نمي‌شود. مطمئن مي‌شويد باتري‌اش شارژ ندارد. دکمه زنگ را فشار مي‌دهيد. پرستار مي‌آيد.

«ببخشيد! من موبايلم شارژ نداره. مي‌شه لطفا يه شارژر براش بياريد»؟

«متاسفم. شارژر اين مدل گوشي رو نداريم».