ساعت دماسنج

نام:
ايميل:
سايت:
   
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
  
  
 
+ نيكو 
يادش بخير بچه که بوديم از اين فرفره کاغذيا درست ميکرديم و ميدويديم تا بچرخه ؛ بعضي وقتا هم که ديوارو نميديديم و با سر ميرفتيم توي ديفال …
.
.
“بي سرو صدا ، وسايلتونو جمع کنين با صف بيايد بريد توو حياط ؛ معلمتون نيومده”
يکي از ناگهاني ترين و سورپرايز کننده ترين جملات دوران مدرسه …

.
.
شما يادتون نمياد اونوقتا شعر “قسم به اسم آزادي” از تلويزيون پخش ميشد باهاش غلط غلوط ميخونديم تا ميرسيد به جاي “همه به پيش … به يکصدا …”
يه دفعه به تقليد از خواننده هاش اوج ميگرفتيم و با شور داد ميزديم “جامدادي عزيز ما” !
.
.
يادش بخير قديما تلويزيون که کنترل نداشت يکي مجبور بود پايين تلويزيون بخوابه با پاش کانالها رو عوض کنه …
.
.
يادش بخير ، اون قديما وقتي چسب نواري کم مياورديم از جلد کتابامون مي کنديم …
.
.
مامانم که شيشه پاک کن ميخريد ، لحظه شماري ميکردم تا اون ماده ي داخلش تمومه بشه بعد توش آب پر کنم بازي کنم …
اين بلند مدت ترين برنامه ريزي بود که تو بچگي انجام ميدادم !!!
.