درب کنسرو بازکن برقی

نام:
ايميل:
سايت:
   
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
  
  
 
+ نيكو 
يادش بخير بچه که بوديم به آهنگها و شعرها گوش ميداديم و بعضي ها رو اشتباهي ميشنيديم و نمي فهميديم منظورش چيه، بعد همونطوري غلط غولوط حفظ ميکرديم.
.
.
يادش بخير تو دبستان سر کلاس وقتي گچ تموم ميشد، خدا خدا ميکرديم معلم به ما بگه بريم از دفتر گچ بياريم…
.
.
يادش بخير با مدادتراش و آب پوست پرتقال، تار عنکبوت درست مي کرديم.
.
.
يادش بخير خانوم اجازهههههههه سعيدي جيش کرددددددد.
.
.
يادش بخير بچه که بوديم وقتي ميبردنمون پارک ميرفتيم مثل مظلوما مي چسبيديم به ميله ي کنار تاب، همچين ملتمسانه به اونيکه سوار تاب بود نگاه ميکرديم که دلش بسوزه پياده شه ما سوار شيم، بعدش که نوبت خودمون ميشد ديگه عمرا پياده مي شديم.
.
.
يادش بخير پاکن هايي که يه طرفش قرمز بود يه طرفش آبي، بعد که با طرف آبيش مي خواستيم خودکارو پاک کنيم، هميشه آخرش يا کاغذ رو پاره ميکرد يا سياه و کثيف مي شد.
.
.
يادش بخير از جلو نظاااااااام…
.
.
يادش بخير اون قديما هر روزي که ورزش داشتيم با لباس ورزشي مي رفتيم مدرسه، احساس پادشاهي مي کرديم که ما امروز ورزش داريم، دلتون بسوزه.