ساعت ویکتوریا

نام:
ايميل:
سايت:
   
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
  
  
 
+ نيكو 
يادش بخير يک تکه ابر بوديم، بر سينه ي آسمان، يک ابر خسته ي سرد، يک ابر پر ز باران
.
.
يادش بخير چيپس استقلال رو از همونايي که تو يه نايلون شفاف دراز بود و بالاش هم يه مقوا منگنه شده بود، چقدرم شور بود ولي خيلي حال ميداد.
.
.
يادش بخير؛ يک مدت مد شده بود دخترا از اون چکمه لاستيکي صورتيا مي پوشيدن که دورش پشمالوهاي سفيد داشت.
.
.
يادش بخير خانواده آقاي هاشمي رو که ميخواستن از نيشابور برن کازرون، تو کتاب تعليمات اجتماعي