سلام بچه ها چطوريد
اينم وبلاگ منه به اونجاهم سري بزنيد:
www.hparisa.blogfa.com
خوشحال ميشم بياييد.
چه بي تفاوت زندگي ميکنند آدمها بي آنکه بدانند
در گوشه اي از اين دنيا تمام دنياي کسي شدند...
سلام دوست گل هم پروازي وبلاگ خيلي خوشملي داري اگه با تبادل لينک موافقي حتما بگو
ميگن تو جهنم هردوتا شير دستشويي هميشه اب داغه
کلاغ پيري تکه پنيري دزديد و روي شاخه درختي نشست.روباه گرسنه اي که از زير درخت مي گذشت، بوي پنير شنيد، به طمع افتاد و رو به کلاغ گفت:…..اي واي تو اونجايي، مي دانم صداي معرکه اي داري!چه شانسي آوردم!اگر وقتش را داري کمي براي من بخوان …کلاغ پنير را کنار خودش روي شاخه گذاشت و گفت:اين حرفهاي مسخره را رها کن اما چون گرسنه نيستم حاضرم مقداري از پنيرم را به تو بدهم.روباه گفت:ممنونت مي شوم ، بخصوص که خيلي گرسنه ام ، *اما من واقعاً عاشق صدايت هم هستمکلاغ گفت:باز که شروع کردي اگر گرسنه اي جاي اين حرفها دهانت را باز کن، از همين جا يک تکه مي اندازم که صاف در دهانت بيفتند.روباه دهانش را باز باز کرد.کلاغ گفت :بهتر است چشم ببندي که نفهمي تکه بزرگي مي خواهم برايت بيندازم يا تکه کوچکي.روباه گفت :بازيه ؟ خيلي خوبه ! بهش ميگن بسکتبال .خلاصه … بعد روباه چشمهايش را بست و دهان را بازتر از پيش کرد و کلاغ فوري پشتش را کرد و فضله اي کرد که صاف در عمق حلق روباه افتاد.روباه عصبي بالا و پايين پريد و تف کرد :بي شعور ، اين چي بودکلاغ گفت :کسي که تفاوت صداي خوب و بد را نمي داند، تفاوت پنير و فضله را هم نبايد بفهمد!
دخترک طبق معمول هر روز روبروي کفش فروشي ايستاد و به کفش هاي قرمز رنگ با حسرت نگاه کردبعد به بسته هاي چسب زخمي که در دست داشت خيره شد وياد حرف پدرش افتاد :"اگر تا پايان ماه هر روز بتواني تمام چسب زخم هايت را بفروشي آخر ماه کفش هاي قرمز رو برات مي خرم"دخترک به کفش ها نگاه کرد و با خود گفت: يعني من بايد دعا کنم که هر روز دست و پا يا صورت 100 نفر زخم بشه تا...و بعد شانه هايش را بالا انداخت و راه و افتاد و گفت:نه... خدا نکنه
راستي هاني جون تو که انقد عاشق استقلالي
اهنگ استقلال و شنيدي؟